- تخلص کردن
- ذکر نمودن شاعر نام خود را در شعر
معنی تخلص کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهانیدن، باز پس گرفتن رهاکردن نجات دادن، بتصرف در آوردن: طغرل چون شهر ری را مستخلص کرد ابراهیم ینال را بهمدان فرستاد
خلاف کردن
پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، ساکت ماندن، یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن، جمع کردن بساط خود
گذشتن در گذشتن تجاوز کردن: (تخطی از اوامر مکن)
پروادادن هشتن، ارزان کردن
خالی کردن وا گذاشتن: (خانه را تخلیه کرد)، خالی و ترک کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را
فتنه کردن، دو بمهزنی
شکایت کردن (از ظلم) داد خواستن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
نادرستی کردن
کوشیدن کوشیدن سعی کردن
کاوش کردن جستجو کردن بررسی کردن
ژاویدن خلاصه کردن مختصر کردن کلام
سخن گفتن
دوستی کردن، روی آوردن
گرازیدن
رها کردن، نهفت گزیدن (نهفت خلوت) آبشتیدن خالی کردن، رها کردن: بوسیلت ایشاج وصلت و اشتباک قرابت شفیع شدند تا او را مخلی کردند و اقطاعاتی که داشت بر او مقرر گردانید
تنپوش دادن خلعت دادن
جاوید کردن جاودان کردن جاویدساختن جاودان کردن: شاعران و نویسندگان نام نیک او را مخلد کرده اند
شرح و بیان کردن (باختصار) : (پس وصف معقولات کرد و ملخص کردشان) (منصفات بابا افضل 391: 2)، خلاصه کردن
Discharge, Evacuate
разряжать , эвакуировать
обманывать
schummeln
entladen, evakuieren
вивантажувати , евакуювати
обманювати
rozładować, ewakuować
oszukiwać
排放 , 撤离
descarregar, evacuar